سخنرانی معادل با آواز ( Speech Level Singing )
طبق مطالعاتی که انجام شده دریافتهاند که ذهن نمیتواند تمایزی بین صحبت کردن و آواز خواندن قائل شود و تنها تفاوتی که وجود دارد این است که در آواز ، کلمات بیش از حد معمول کشیده میشوند و ملودیکتر هستند. به عبارتی باید بدانیم که تمام ناهنجاریهایی که در رنگ و فرم گفتار و به طورکلی در تکنیک صحبت کردنمان دیده می شود ، بدون هیچ تردیدی به آوازمان نیز منتقل خواهد شد. بنابراین قدم اول این است که به رنگ گفتارمان توجه اساسی داشته باشیم .
متد SLS یا همان Speech Level Singing بر این اساس پایه گذاری شده است یعنی معادل سازی شیوه صحبت کردن با آواز خواندن!
همین که سعی کنیم پررنگ و با رزونانس و یک خط صحبت کنیم یعنی تلاش می کنیم تا پارامترهایی اساسی از آوازمان را در گفتار پیاده کنیم. یعنی آواز خواندن مانند صحبت کردن و صحبت کردن مانند آواز خواندن. به این معنا که در مرکز و جایگاه صحبت کردن باید آوازمان اجرا شود. خالق متد SLS ، لوس آنجلس ست ریگز بوده که برت منینگ اولین جهش های تکنیکی خودش را مدیون این فرد می داند.
وضعیت تارهای صوتی حین صحبت کردن و آواز خواندن
در یکی از کتاب های راجر لاو ، مثال جالبی آمده که به این صورت است: دو تا از انگشتانتان را در حالتی که به شکل هفت درآورده اید جلوی لبانتان بگیرید و در آن فوت کنید هوا از لا به لای انگشتانتان عبور می کند. حالا انگشتانتان را ببندید و فوت کنید مسلما هوایی عبور نمیکند. اگر بیرمق و بدون توجه به بسته بودن تارهای صوتیمان صحبت کنیم هوا از لا به لای آنها عبور کرده و جدارهی داخلی شان به ارتعاش نمیرسد به همین دلیل صدایی هوادار و خفه خواهیم داشت که برای آواز و صحبت کردن ما دردسر آفرین خواهد بود و نمیتوانیم کوچکترین تسلطی روی داینامیکهای آن داشته باشیم.
متاسفانه شیوه ی بلند کردن صدا را به دلیل سالهای سال بی رمق صحبت کردن و توصیه های اخلاقی برای ساکت و مودب بودن از دست داده ایم. گمان نمیکنم بتوانیم همین لحظه به راحتی مانند یک کودک با یک صدای بلند و شفاف سر و صدا راه بیندازیم چون مدت ها است که این رفتار و هیجان در وجود ما سرکوب شده و آن را به فراموشی سپردهایم. برت منینگ در این خصوص می گوید همین لحظه این توانایی در تک تک ما وجود دارد که تمامی صداهایی را که در کودکی خود داشته ایم با همان شفافیت و بلندی ایجاد کنیم.
اهمیت وضعیت حنجره در ایجاد تعادل
وضعیت حنجره در رنگ صوتی و تکنیک ما نقش بسیار مهمی دارد. بالا بودن حنجره باعث تو دماغی یا شیپوری شدن صدا می شود که صرف نظر از جنبه ی زیبایی شناسی موضوع ، موجب تنش و کشش غیرطبیعی در تارها خواهد شد. پایین بودن حنجره موجب بم تر شدن رنگ صدا و بر هم زدن بالانس و تعادلی می شود که می بایست میان رزونانس دهان و بینی وجود داشته باشد و تارهای صوتی را به سمت باز شدن و هوادار شدن صدا سوق می دهد که این وضعیت هم به مانند بالا بودن غیرطبیعی حنجره ، مشکلات پیچیده ای را در آواز خواندن یا صحبت کردنمان بوجود می آورد. برت منینگ ایده آل ترین وضعیت حنجره را در جایگاه طبیعی خودش یعنی در وسط ، نه بالا و نه پایین می داند و تاکید می کند هر کسی می بایست از حرکت های حنجره اش یا همان حرکت سیب گلو در طول تمرین هایش آگاه باشد. با قرار داشتن حنجره در جایگاه طبیعی خود ، تعادلی مناسب میان رزونانس های دهان و بینی ایجاد می شود که راه را برای رسیدن به یک صدای آزاد و تمام عیار هموار می سازد.
در آموزش های نوین صدا سازی وضعیت تارها در طول آواز یا گفتار مهم ترین جنبه ای است که اساتید به آن می پردازند و هر یک راهکارهایی را برای کنترل این موضوع ارائه می دهند. همانطور که می دانید در آواز ، تارهای صوتی حالتی زیپ مانند پیدا می کنند و تسلط یک خواننده بستگی به این دارد که بتواند در تمامی محدوده های صوتی که موسیقی اش در آن جریان دارد تارهایش را بصورت متعادلی بسته نگه دارد و مانع شکست و پرش های ناگهانی و ناخواسته ی صدایش در محدوده های مختلف شود ، چیزی که اصطلاحا ما آن را خروسی شدن صدا می نامیم. به همین منظور قدم اول برای رسیدن به این مهارت ، جلوگیری از باز شدن تارها در حین صحبت کردن است یعنی جلوگیری از هوادار شدن صدای صحبت کردن.
چگونه تارهای صوتی خود را در طول آواز خواندن و صحبت کردن بسته نگه داریم ؟
برت منینگ در این زمنیه روشی بسیار جالب ارائه می دهد: زمانی که شما با وضعیت «عآ» مانندی صدا تولید میکنید ، تارهای صوتیتان حالتی کاملا متضاد با وضعیتی پیدا میکند که با «ها» اجرا میکنید. در واقع «ها» بهسمت باز شدن تمایل دارد و «عآ» بهسمت بسته شدن تارها. برای رفع هوادار شدن صدا یا باز شدن تارها می بایست وضعیت (عآ) را در هر هجا از کلام وارد کنید یعنی زمانی که هر واژهای را ادا میکنید توجه کنید که پشت آن وضعیت (عآ) وجود داشته باشد. مثلا اگر میگویید: حالت چطوره؟ باید مانند این بگویید: (عآع ععوعه)… امیدوارم منظور من را در پشت این نوشتهها درک کنید و احساس بستن تارها را در (عآ) پیدا نمایید.
زمانی که این وضعیت را در گفتارمان به صورت عادت در بیاوریم همه چیز تحت کنترل می شود و ساعتها صحبت کردن و آواز خواندن برایمان به سادگی امکان پذیر خواهد شد. این همان تکنیکی است که برت منینگ به واسطه ی آن می گوید با ۱۲ ساعت در روز صحبت کردن و تمرین با هنرجویانش به تارهایش کوچکترین فشاری وارد نمی شود!!!
2 دیدگاه
کولر گازی کم مصرف
محتوای سایت کاملا کاربردی و مفید است
امین
خیلی جالب بود ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️